يادداشت يک فعال کارگرى
در باره اعتصاب پتروشيمى

دو چيز براى اعتصاب فعلى حائز اهميت است که کارگران فولاد در اعتصابشان مد نظر گرفتند که بايد آنرا در پيامى به کارگران پتروشيمى گوشزد کرد. يکى همان توده اى بودن که مطرح کردم و دومى شکل اعتصاب است که بايد بصورت نامحدود نباشد. بلکه بصورت منقطع ولى توسط بخشهاى مختلف پيگيرى شود. که ميتواند به اين شکل باشد که بخشهاى مختلف با برنامه ريزى و نوبتى بخشى را تعطيل و با اعتصاب اعتراض خوشان را اعلام کنند. و چند روز بعد گروه ديگر. گاها ميتونه بعد از چند اعتصاب اولتيماتوم سرتاسرى بدهند. ولى به اين منوالى که الان پيش ميرود ميتواند خسته کننده باشد و از نظر مالى کم بياورند کارگران.

به اين شکل و اينطورى ميتواند دخالتگرى کارگران را هم زياد کند و تعداد کارگران فعال در اعتصابات را بيشتر کند و صحنه گردانهاى جديدى به کارزار بيان. شايد بعدتر بيشتر بتونم در اين زمينه صحبت کنم. شايد گفته شود تعداد کارگران اعتصابى کم باشد بنظر ضعيف مياد. ولى اعتصابات پشت سرهم ميتونه قدرت کارفرما را در درازمدت ضغيف کنه و براى مدت زيادى موى دماغ او باشه. اينطورى که الان هست و ميگن٬ يک موج که رد ميشه و قدرت کارگران از نظر مالى ضعيف ميشه و بعد ميرن سر کار.

اعتصاب معمولا بايد محدود باشه و به صورت متناوب که برنامه توليد را بهم بريزد. هميشه تهديدى باشه براى کارفرما. کارگران فولاد از اين شيوه استفاده کردند و بخشهاى مختلف به صورت مجزا وارد اعتصاب ميشدند و گاها با يک التيماتوم تمام بخشها اعتصاب ميکردند و عملا در نهايت توليد متوقف بود. کارگران هم خسته نميشدند ولى کارفرما مدام با مسائل اعتصاب روبرو بود. *